جزوه

یکی از چیزایی که حالم را خوب میکنه ، اینه که نمازم را اتاق دخترم بخونم ، و یا چند دقیقه ای تو اتاقش بچرخم و دست نوشته های رو در و دیوارش را بخونم  و یا دراز بکشم کف اتاقش و چند لحظه ای استراحت کنم ، 

امروز لپمو گرفته میگه بابا چرا تو فکری ؟ میخوام بگم صبح ساعت ۷ رفتم شب ساعت ۷ آمدم و خسته ام . اما همینکه با نگاه مهربانش و دست نازنین لپمو نیشگون ریز میگیره ، تمام خستگی روزانه ام از تنم بیرون رفت

 یکی از دوستان گلم از اروپا آمده و فردا میزبانشم .

یه دوست دیگرم هم خواهرش فوت کرده و فردا مراسم خاک سپاری  و مسجدش است  .

 سرما خوردگی شدید  هم دارم که امیدوارم آنفولانزا نباشد .

 درگیر کارهای تعمیرات اساسی هم هستم و نمیشه بی خیالش شد .

خدا کنه تا فردا حداقل حالم کمی بهتر بشه.

خدا بخیر کند .

موقع شام خانمی ناراحت بود . علتش را پرسیدم طفره می رفت . 

اصرار کردم . نشونم داد

توده ای ریز ، اندازه نخود یا حبه قند زیر بغلش پیدا شده .

 تا فردا بریم دکتر و آزمایش .

خدایا چی میشد این چند صباح ناقابل عمرمون را بدون نگرانی, بهمون  ارزانی می دادی.

حکمتت را شکر ، جلالت را شکر ، کرمت را شکر،  رحمتت را شکر . همه چیزت را شکر .

اون پشت پرده چه خبر است ؟

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

نشستم رو صندلی کنار کارواش و موبایل به دست اخبار را مرور می کنم . 

متکدی پیری درخواست کمک دارد ، جیبم را جستجو می کنم چیزی نیست .

بهش میگم دیگه پول تو جیب ها پیدا نمیشه .

به شوخی میگم کارت خوان نداری ؟ 

به جدی جواب می دهد نه .

 جزو کسانی هستم  که از شنیدن خبر افزایش, قیمت بنزین, خوشحال شد .

با هیچ منطقی سازگار نبود بنزین, از آب ارزانتر باشد . شاید از نظر مادی به ضرر من هم باشد ، اما راضی ام که بهایش را بپردازم.  امیدوارم دولت کریمه هم به قولش عمل کند و درآمد حاصل از افزایش, نرخ بنزین, را به حساب خانواده هایی که اعلام کرد ، واریز کند .

فیلم مطرب را به اتفاق بانو ساعتی پیش دیدیم . فقط بازی خوب پرویز پرستویی با کمی لبخند .

همین .

آن چیزی که انتظارش را داشتم نبود .